معنی کلمه weitergehen - به آلمانی

  • [1] ادامه یافتن
  • [2] به حرکت ادامه دادن
  • [3] تداوم یافتن
  • [4] جلوتر رفتن

  • Wie der Protest weitergehen wird, ist nicht absehbar.
    چگونه این اعتراض ادامه خواهد یافت قابل پیش‌بینی نیست.
  • Wir gehen längs des Flusses weiter.
    ما به حرکت خود در امتداد رودخانه ادامه می‌دهیم.
  • Ich habe ihm zugerufen, er soll nicht weitergehen.
    من او را صدا کردم که او جلوتر نرود.